فرض کنید ناگهان دچار حادثهای میشوید،به فکر خرید چیزی میافتید،یا مشکلی برایتان پیش میآید که ناچار میشوید به بانک مراجعه کنیدو «ذخیره»های روز مبادا را بیرون بکشید. باز فرض کنید که این ذخیرههای روز مبادا به دلایلی، برای تأمین نیاز شما کافی نیست و آبروی شما و به اصطلاح امروز وجهه اجتماعی شما در لبه پرتگاه خطر قرار میگیرد وشما برای جلوگیری از برباد رفتن وجه خود مجبور میشوید بر خلاف تمایل قلبیتان به سراغ پول دیگران بروید و از جیب آنها برای جلوگیریاز ورشکستگی یا زندان رفتن استفاده کنید. در نمایش تلویزیونی این ماجرا،ناگهان سرو کله یک آدم خوب، پولدار و در عین حال معلم اخلاق پیدا میشود و گره از کا فرو بسته میگشاید. در نمایش هندی این داستان فرضی مجبور میشوید، یک کار خلاف کوچک یا بزرگ انجام دهید تا با بدهی مواجه نشوید. بعدد دامنه این خلافها به تدریج بزرگ و بزرگتر میشود و قتی که شما تبدیل به سردسته دزدان و تبه کاران شدید،در اثر دیدار با پدر پیر و ناتوان خود ناگهان از خواب غفلت بیدار میشوید،همه اموالی را که از راه دزدی به دست آورده اید، به صاحبانش رمی گردانیدو پس از بخشیده شدن توسط پدر، تبدیل به یکی از نیکان کره زمین میشوید.در نمایش آمریکایی یا ایتالیایی این اثر تکراری، شمامدتی در خیابانها راه میروید و سوت میزنید و سرانجام با فکری بکر به این نتیجه میرسید که فلان بانک را بزنید و در عین لذت بردن از آرتیست بازی، بهچند گونی پول-این حلال کثیف مشکلات- هم دست پیدا کنید. در ادامه ماجرا شما هنوز یک سنت از پولها را خرج نکرده اید که ناگهان سرو کله یک کاراگاه مزاحم پیدا میشود و شما مجبور میشوید چند سالی را در زندان بگذرانید. میبینید که همه این ماجرا به یک نیجه ختم میشود: شما آدم خوبی هستید، خلافکاری چیز بدی است و شما نباید برای بدست آوردن پولی که کسر آورده اید، به سراغ کارهای خلاف برویدو... پس چاره چیست؟ چه کار باید بکنید؟ آبوی شما در لبه پرتگاه به مویی بند است و وجهه اجتماعی، محیط خانوادگی، آرامش فکری و صفات خوب دیگر در آستانه نابوری است.
عضو هیأت مدیره اتحادیه شرکتهای تعاونی تولیدی: بر اساس منطق اقتصادی،نرخ سود یک فعالیت اقتصادی باید همواره بالاتر از میزان تورم باشد.
اجازه بدهید به دنیای واقعی بازگردیم و ببینیم در عالم واقع، جنابعالی که قصد تجارت کردن داشته اید، اما به اندازه یک صفر یا یک منفی و مثبت دچار اشتباه در هدف هایتان شده اید، یا شما که میخواهید بعد از مدتها خوش نشینی در خانههای این و آن،آخر عمری، صاحب یک خانه کوچک بشوید یا شما که تازه ازدواج کرده اید و با وجود داشتن مدارک عالی تحصلی یا نداشتن آن-فرقی نمیکند- به علت افزایش نرخ بیکاری در جامعه هنوز نتونسته اید کاری پیدا کنید. پدرتان هم به هر دلیل نتوانسته سرمایه ای برایتان برجای بگذارد و...باری میخواهید برای گذران زندگی،سرمایه ای بدست آورید و با آن کار کنید، فکر میکنید به کجا مراجعه خواهید کرد؟ اجازه بدهید روایت اپیزودیک این ماجرا را در شکل گوناگون بازبینی کنیم و ببینیم شما در کدام نقطه بازارهای غیر متشکل پولی ایستاده اید و یا این بازارهای غیر متشکل در کدام نقطه زندگی شما ایستاده اند.
روایت اول: خانه دوست کجاست
شب، منزل، پول کم آوردهاید. فکر میکنید کدام دوست از همه قابل اعتمادتر است و دست رد به سینه شما نخواهد زد. نامهای بسیاری به خاطرتان میرسدو سرانجام پس از مدتی کلنجار رفتن با خودتان، به ضراغ آنها میروید. بسیاری از آنها از همان لحظه چون شرایطی شبیه به خود شمادارند، شرنده هستند و جز همدردی کاری نمیتوانند برای شما انجام دهند. خیلیهای دیگر هم پول داشتند،اما اتفاقاً همین یکی دو روز قبل گره کلاف گرفتاری یک دوست دیگر را باز کرده اند، یا آنکه خانه ای، ماشینی و وسیله ای برای خوشان خریده اند. عده ای هم رویشان نمیشود به شما نه بگویند، حواله تان میدهند به فردا و فرداهای دیگر و لااقل تا یکی دو ماه دیگر، هرگز نمیتوانید پیدایشان کنید. یک آمارگیری غیر رسمی میگوید: بین 2 تا 10 درصد شما میتوانید از این تسهیلات رفاقتی- آن هم به صورت بسایر کوتاه مدت- استفاده کنید و بعد به هر طریقی که شده مجبورید پولهای آنها را برگردانید و با خاطره ای خوش از دوستی نادر آنها در این روزگار با یک جعبه شیرینی به خانه هایشان بروید. به هر حال در این مرحله با شما که کارتان از طریق دوستان، برادران، همکاران یا آشنایان دور و نزدیک راه افتاده است،دیگر کاری نداریم. چرا که در این میان هیچ اتفاق بدی رخ نداده است و علاوه بر آن که در اقتصاد مملکت آب از آب تکان نخورده است، دوستان قرض دهنده،ثوابهای اخروی بسیار به حساب خود گذاشته اند. اما برویم سراغ شمایی که با دست خالی از خانه دوست برگشته اید و غرورتان هم به خاطر باز کردن سفره دل پیش دیگران تا حدودی ترک برداشته است. باید به فکر راههایی دیگر برای تأمین«حلال مشکلات» باشید.
روایت دوم: جایی به نام بانک
بانک مؤسسه ای انتفاعی است برای نگه داری وجوه افراد،جمع آوری وجوه اضافی مردم و اعطای این وجوه به صورت تسهیلات اعتباری به کسانی که به منابع مالی نیاز دارند. بانکها اصلاً برای همین به وجود آمده اند که منابع مالی مورد نیاز من و شما را تأمین کنندو یک چیزی هم نصیب خودشان و در نهایت نصیب اقتصاد مملکت کنند. اما شما یک نکته را فراموش کرده اید: بانکها دولتی هستندو بادستور دولت، منابع مالیشان را به صورت تکلیفی تقسیم میکنند. عده ای از شما در همان «نه» اول تحویلدار بانک یا ابرو بالا انداختن رئیس شعبه،به لحاظ تعدد مراجعان و ضوابط اجرایی اعطای تسهیلات که شرایط خاصّ خودش را دارد ناامید میشوید و بانک را از فهرست اولویتهای کاری خود خط میزنید. ما اگر به عده ای دیگر نیز امیدوارید و سمج، به ونبال راهکارهای اجرایی میگردید و با کسب اطلاع از شرایط بانک مبنی بر اعطای تسهیلات عملیات جدید را آغاز میکنید. از اینجا تازه باید بروید سراغ تکمیل مدارک از اصل شناسنامه و وثیقه گرفته تا پیدا کردن ضامن «معتبری» که مورد قبول بانک باشد تا توجیه کردن بانک نسبت به طرحی ککه برای اجرای آن دارید یا پولی که میخواهید با آن خرج دوا و درمان «اهل منزل» را تأمین کنید، با وام بلند مدت شما با نرخ سود 20 تا 25 درصد موافقت میشود وشما را برای گرفتن وام در آینده ای نزدیک دعوت میکنند.
معاون امور اقتصادی و بین الملل وزارت صنایع و معادن: متأسفانه فرهنگ حاکم در برخی نقاط کشور باثع شده که حتی افراد سرمایه داری که سرمایه خود را از راه مشروع کسب کرده اند توان سرمایه گذاری در بخش صنعت و تولید را دارند،به دلیل دیدگاه خاص برخی همشهریان نسبت به خود، حاضر به سرمایه گذاری در بخش اولید نیستند.
میگویند بیش از 40 درصد از مردم متقاضیان تسهلات بانکی هستند و سعی میکنند گرههای کور زندگیشان را با مراجعه به بانک و تقاضای وامهای مختلفی مثل جعاله،ازدواج، مضاربه و... باز کنند،اما در ایرتن عرضه تسهیلات بانکی نسبت به تقاضای بازار آنقدر کم است که همواره شاهد تشکیل صفهای طویل و پروندههای قدیمی انتظار برای دریافت تسهیلات هستیم. از همه مهمتر این که شما در شرایطی به پول احتیاج پیدا کرده اید و باید فی الفور،این پول را به جایی برسانید. بنابراین بسیاری از شما از همان اول کار به غیر از گزینه بانک به فکر راههای دیگر میافتید؛ یعنی به زبان علمی تر، بازارهای متشکل پولی را رها میکنیدو سعی میکنید این حاجت اضطراری را در جاهای دیگر برآورده سازید. فرض کنیم شما یک تولید کننده هستید و میخ.اهید دست یه کار تولیدی بزنید،اما سرمایه تان کم است و نیاز به حمایت مالی دارید، از تجربه مراجعه به بانک چه نکته هایی را درک میکنید؟ مهندس جمشید بصیری،دبیر انجمن صنایع نساجی ایران از این تجربه میگوید:«میزان ارائه تسهیلات بانکی به یک واحد تولیدی به طور معمول از 10 درصد سرمایه گذاری آن واحد تجاوز نمیکند. اما نرخ سود اعتبارات،ملاک تعیین قیمت تمام شده کالا قرار میگیرد و تولید کننده نیز از سرمایه گذاری خود حداقل به اندازه نرخ سود بانکی انتظار سودآوری دارد. نرخ سود معقول در بخش تولید در حال حاضر حدود 6درصد است که در قیاس با نرخ سود 19 تا 20 درصدی سود اعتبارات بانکی نرخ بسیار کمی است.» او ادامه میدهد: «از طرف دیگر برای دریافت این تسهیلات،پس از طی یک دوره زمانی و فراهم آوردن ضمانتهای لازم،باید تا مدتها پشت در بانک در نوبت باقی بمانید.» به گفته وی،بانکها در حکم یک مؤسسه پولی معتبر، باید رابطه سالمی بین مردم و سپرده گذاران و هم درایافت کنندگان تسهیلات، برقرار و با تسریع جریان پول در جامعه زمینه را برای ایجاد رونق اقتصادی آماده کنند.
حسن نیازی مدیرعامل یک شرکت تولید کننده رایانه و ابزارهای جانبی آن، وجود مقررات دست و پاگیر برای دریافت تسهیلات بانکی . نرخ بالای سود را مشکل کنونی واحدهای تولیدی میداند و میگوید: «تسهیلات بانکی مناسب از دسترس واحدهای تولیدی بسیار دور است». در این داستان به چند و چون علت دور بودن این بازار متشکل از دسترس بنده و جنابعالی و بسیاری از کسان دیگر کار نداریم و فقط به «موضوع» میپردازیم. فرض میکنیم شما یکی از افراد خوشبخت روزگار هستید و پس از رفت و آمدهای مکرر و دیدن این و آن موفق شده اید،پای یک تقاضا نامه امضا طلایی یکی از مقامهای بانکی مثلاً رئیس شعبه فلان بانک را بگیرید. تازه آن وقت متوجه میشوید در ازای تسهیلات باید یک سود 18 تا 25 درصدی به بانک بپردازید اگر اهل مطالعه باشید، یادتادن میآید که از سالها پیش، قانون بانکداری اسلامی در ایران پیداه شده است و بر آن اساس به پول سودی تعلق نمیگیرد. بلکه بانک در سود و زیانی که از طریق سرمایه گذاری جنابعالی و با وام بانک قرار است انجام شود، شریک میشود. اما همانگونه که مطلع هستید، بانکهای دولتی ایران هرگز چنین کاری را نمیکنند. آنها به سود و زیان شما اصلاً کاری ندارند،بلکه در موقد مقرر سود و کارمزدشان را میخواهند. بانک سود 20 درصدی میخواهد و شما هم ناچارید به سراغ آن بروید که 20 درصد سود داشته باشد، اما در شرایط رکود اقتصادی و از آن بدتر رکود تورمی،کدام سرمایه گذاری تولیدی است که 20 درصد سود داشته باشد؟ پیش از آنکه به این سؤال پاسخ دهید،اجازه بدهید،نظر دکتر شرکاء عضو هیأت مدیره اتحادیه شرکتهای تعاونی تولیدی را به عنوان یک تولید کننده در این زمینه جویا شویم. وی معتقد است:« بر اساس منطق اقتصاد،نرخ سود یک فعالیت اقتصادی باید همواره بالاتر از میزان تورم باشد و همین مسئله معمولاً باعث افزایش قیمتها میشود. در حال حاضر میان نرخ سود بانکی و تورم توزانی وجود ندارد. در حالی که اگر نرخ سود به نفع تولید کننده تعیین شود، قیمتها پایین میآید و بخش تولید تقویت میشود. در شرایط کنونی تفاوت نرخ سود تسهیلات بانکی در ایران با اقتصادهای سالم بسیار زیاد است. با توجه به 20درصدی بهره اعتبارات بانکی، سرمایه گذاران هم برای سرمایه خود حداقل همین میزان سود را توقع دارند. اما این ارقام قابل حصول نیستو انگیزه تولید را به صورت کامل از بین برده است.» اجازه بدهید ببینیم مقامهای رسمی اقتصادی کشور در این زمینه چه نظری دارند؟ ابراهیم بهادرانی،معاون امور اقتصادی و بین الملل وزارت صنایع در این خصوص میگوید:« برای حمایت از تولید کندکان و توسعه صادرات، از کل اعتبارات بانکی کشور سالانه 32 درصد در بخش تولید هزینه میشود». با این حال او هم معتقد است که اوضاع به سامان نیست: «متأسفانه فرهنگ حاکم در برخی نقاط کشور باعث شده که حتی افراد سرمایه داری که سرمایه خود را از راه مشروع کسب کرده اند توان سرمایه گذاری در بخش صنعت و تولید را دارند،به دلیل دیدگاه خاص برخی همشهریان نسبت به خود، حاضر به سرمایه گذاری در بخش اولید نیستند.» در پایان این روایت دکتر محسن نوربخش رئیس کل بانک مرکزی را هم بشنویم: «تسهیلاتی که ما در اختیار بخش تولید قرار میدهیم،کم نیست. مثلاً در سال 76 طبق قانون ما باید 9600 میلیارد ریال در اختیار بخش تولید قرار میدادیم، در حالی که عملکرد ما نشان داد که از طریق بانکها 16 هزار میلیارد ریال،یعنی تقریباً دو برابر بودجه مصوب را در اختیار این بخش قرار داده ایم. در سالهای اخیر هم حدی برای بانکها قائل نشده ایم. به بانکها ابلاغ کرده ایم که از سپرده هایی که جذب میکنند ، میتوانند تسهلاتی در اختیار تولید کنندگان قرار دهند. ما در عین حال که نقدینگی جمع آوری کرده ایم، آن را دوباره به بخشهای اقتصادی و دیگر متقاضیان در جامعه باز گردانده ایم»
روایت سوم: شاید وقتی دیگر
خسته و ناامید به خانه برمیگردید و فکر میکنید حالا که نتوانستید از طریق دوستان و بانکها نیاز خود را تأمین کنید، چه کار میتوانید انجام دهید. نگاهی بهدر و دیوار خانه به یادتان میاندازد که هنوز میشود ب ه خود متکی بود. شاید وسایلی در خانه پیدا بشود که بتوان از آنها دل بست و به ثمن بخس برای تهیه پول فروخت. این فکر شما ربطی به موضع داستان ما- بازارهای غیر متشکل – ندارد، بنابراین از این موضوع صرفنظر میکنیم و به روایتهای دیگر میپردازیم. اما به خاطر دداشته باشید که بر اساس امار و گزارشهای مرکز آمار ایران ،3/4 درصد کم هزینه ترین خانوادههای ایرانی در سال 78 مجبور شده اند برای تأمین نیازهای مالی خود اساس و لوازم منزل خود را بفروشندو 18/0 درصد پرهزینه ترین آنها –که به زبان ساده اوضاعشان توپ است- نیز مجبور به افزایش وسایل منزل خود شده اند. ان شاءا... شما جزو گروه اول نیستید. چون راههای بهتری هم هست.
روایت چهارم: یک طفل نورسیده
حتماً مطّلع هستید که مؤسسات مالی – اعتباری زیادی راه اندازی شده است و بسیاری از آنها برای جذب مشتری، وام هم میدهند. به سراغ آنها میروید. در زمره بخش خصوصی هستند و احتمالاً با هدف در دست گرفتن بازار «مقرّرات زدایی» کرده اند. امّا در عمل وقتی وارد این مؤسسات میشوید، تازهدر مییابید که آنها برای پرداخت وام و تسهیلات، سود و کارمزد بالا میگیرند،وثیقه ملکی و انسانی میخواهند و اینقدر«امروز و فردا» میکنند که خیلی از شما مطمئن میشوید از این نمد کلاهی برایتان درست نمیشود آنها هم اینقدر پول ندارند که جواب نیاز مالی همه را بدهند. به همین دلیل پس از گشودن حساب در این مؤسسات بدون هیچ عایدی از در خارج میشوید. به این مؤسسات حق میدهید،چون تازه راه افتاده اند و حرجی برآنها وارد نیست.
دبیر انجمن صنایع نساجی ایران: نرخ سود معقول در بخش تولید در حال حاضر حدود 6درصد است که در قیاس با نرخ سود 19 تا 20 درصدی سود اعتبارات بانکی نرخ بسیار کمی است.
روایت پنجم : جای امن
باز به خانه برمی گردید. لابد تا حال اهل خانه و بستگان از مشکلات شما با خبر شده اند . یکی از آنها بهشما زنگ میزند و میگوید:«فامیلی برای همین روزهاست. چرا نمیآیی عضو صندوق پولی خانوادگی بشوی و از وامهای آنها استفاده کنی؟» البتّه چیزهایی درمورد این صندوقها شنیده ای، میدانی که چند نفر از اهل فامیل دور هم جمع شده اند و با پرداخت ماهانه پول به یک نفر معتمد صندوقی تشکیل داده اند که با آن مشکلات خود را رفع میکنند. البته شمایی مکه برای دریافت پول برای سرمایه گذاری و کار کردن با آن هستی، این را به خوبی میدانم که وامهای این صندوقهای کوچک غیر رسمی – که عضوی از اعضای بسیار بزرگ بازار غیر متشکل پولی و مالی است- چندان قابل توجه نیست که بتواند همه نیازهای شما را تأمین کند، با این همه از هیچی بهتر است. شال و کلاه میکنی و به اتفاق خانواده به دیدن اهل فامیل،یا کارمندان اداره، که عضو اصلی این صندوقهای موسمی هستند میروی ...دکت افشین فرهانچی، از مؤسسان یکی از همین صندوقهای مالی غیررسمی درباره تجربه اش در این صندوق- که حدود 7 سال از عمر آن میگذرد- میگوید:«در دوران دانشجویی، در خوابگاه زندگی میکردیم و تنگناهای مالی زیادی داشتیم. با چند نفر از دوستان دور هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم پولهای خود را روی هم بگذاریم تا هر وقت هر کدام از بچهها با مشکلی روبرو شدند،بتوانیم به یکدیگر کمک کنیم. اساس صندوق مالی ما همین بود. از آن به بعد هر ماه هر یک از اعضاء هزار تومان به عنوان سپرده ماهانه به صندوق میداد و این سپرده هی ماهانه وقتی که جمع میشد،در اختیار کسی که نیاز داشت قرار میگرفت. دفترچه هایی تهیه کرده بودیم و به صورت اقساط چند ماهه،وام را با یک کارمزد بسیار کم، مثلاً 100تومانی به صندوق برمی گرداندیم. اداره این صندوق بسیار سخت بوده و گر چه اکنون تعداد اعضای آن به 70 نفر میرسد، دو نفر فقط کارهای حسابداری صندوق را انجام میدهند،مجمع عمومی و هیأت مدیره و بازرس داریم ،اما کارمان هنوز به روال نیافتاده و نمیتوانیم به هر کس بیش از سه برابر موجودیش وام بدهیم. ما در مقابل پرداخت این وامها هیچ گونه چک، سفته یامدارک دیگری از وام گینده نمیخواهیم و تها امضای و پای رسید و گرفتن تعهد نسبت به بازپرداخت وام برایمان معتبر است. از طرف دیگر وامهای ما فقط در رفع حوائج روزمره است. در ضمن مقداری از سهام فروشگاه رفاه را هم خریداری کرده ایم که اگر روزی بخواهیم آن را بفروشیم، سود و زیانش بین اعضا تقسیم میشود.» تجربه جالبی است،اما مشکل شما را حل نمیکند، چون برای گرفتن وام از این صندوقها ،باید لااقل چند ماهی عضو باشید و ماهیانه بپردازید. علاوه بر این که هر چند وامهایش بدون بهره است،اما چیز زیادی نصیب شما نمیشود تا بتوانید در کارهای تولیدی سرمایه گذاری کنید.
در ایران عرضه تسهیلات بانکی نسبت به تقاضای بازار آنقدر کم است که همورا شاهد تشکیل صفهای طویل و پروندههای قدیمی برای دریافت تسهیلات هستیم.
روایت ششم: دنیای خوب ها
یک عده آدم پولدار، اما خداترس و متدین دور هم جمع شده اند و برای کمک به دیگران و انجام کارهای بانکی بدون دریافت سودهای 20درصدی و نظایر آن، صندوقی را راه اندازی کرده اند و اسم آن را صندوق قرض الحسنه گذاشته اند. در حال حاضر در همه محلها و به ویژه در نزدیکی مساجد، صندوقهای قرض الحسنه ای تشکیل شده است که به عملیات پولی – مالی مشغولند و اگر چه بانک مرکز ی دستور برچیده شدن چنین بازار غیر متشکل پولی را داده است، اما هنوز هم بسیاری از آنها فعال هستند. اینک شما به دنبال صندوق قرض الحسنه موجود در محلتان هستید. حالا صندوق قرض الحسنه محل را پیدا کرده اید. اما یک نکته مهم را فراموش نکنید. حتماً یک نفر از اعضای هیأت امنای صندوق باید شما را بشناسد وگر نه وام بیوام. از طرف دیگر گر چه این وامها با کارمزد مثلاً 2 درصدی و بدون سود به افراد خوشبخت «امضا گرفته» میرسد، اما باز هم مقدار آن آنقدر زیاد نیست که زخمهای عمیق بیپولی را مداوا کند. این وامها برای درمان زخمهای بسیار سطحی مناسب است.«تصویر دست»
آقای «ح –میم» نماینده مجلس استو رئیس هیأت امنای یکی از همین صندوقها در تهران به شمار میآید. او همه روزه حتی وقتی که در جلسه علنی مجلس است ، مراجعان زیادی برای گرفتن امضای وام داردو به همین دلیل اصرار میکند که نامش را محفوظ نگه داریم، میگوید:« اگر اسم مرا بنویسید،تعداد مشتریانم چند برابر میشود و آن وقت از کارو زندگی میافتم.» او در توضیح دلیل این صندوق میگوید:« ما این کار را برای رضای خدا و با هدف کمک به نیازمندان انجام میدهیم. در طول سالهای نمایندگگی شاهد بودم که هر روز مردئم زیادی به ما مراجعه میکردند و تقاضای مساعدت برای دریافت وام داشتند. ما هم آنها ر به بانک ارجاع میدادیم، اما معمولاً کار آنها کارآنها انجام نمیشد و ما شرمندهمی شدیم. به همین دلیل با چند نفر از «دوستان» تصمیم گرفتیم این صندوق را راه بیاندازیمو من فکر نمیکنم فعالیت صندوق ما ضرری به حال اقتصاد کشور داشته باشد،جز آنکه مشکلات چند آدم نیازمند را لااقل به طور موقت حل میکند.»به هر حال شما راضی به مراجعه به صندوق قرض الحسنه یا نا امید از تأمین پولتان دوباره ب خانه برمی گردید. چاره دیگری هست؟ بله همیشه هست.
روایت آخر: سیاه مثل اعماق این بازار
آخرین مرحله افتادن در دام نزولخوران است. شما نیاز بهپول دارید و آنها پول دارند. چاره ای ندارید. آبویتان در لبه پرتگاه همچنان به مویی بند است و به یاری یک آشنا، یکی از این نزولخوران را پیدا میکنید. قیافه اش اصلاً به آدمهای بد نمیخورد اما چاره ای نیست. راستی چرا یک نفر نزولخوار میشود؟ آقای «ح-ت» رئیس شعبه یکی از بانکها که اصلاً علاقه ای به ذکر نامش ندارد،در این مورد توضیح میدهد:« وقتی چرخهای صنعت و تجارت بخوابد و رکود تورمی حاکم باشد، وقتی که نظام بانکی به لحاظ وجود موانع از انجام وظیفه خود ناتوان باشد و نتواند کارش را درست انجام دهد،طبیعی است که صاحب سرمایه به فکر جای دیگری برای تأمین درآمد میافتد و به بازار سیاه نزولخواران روی میآورد و به کمک انواع و اقسام وثیقهها ضمانتهای سفته ای، چکی و یا سندی، کار خود را محکم میکند. پولش را به شما قرض میدهد و تا چند برابر آن را از شما میگیرد. یکی از کسبه بازار که روبروی میز رئیس شعبه نشسته است حرف او را تأیید میکند:« من تا حالا پول نزولی زیاد گرفته ام. مبلغ 13میلیون تومان با پنج درصد سود که ماهانه 650 هزار تومان میشد. ظرف سه سال این مبلغ را که پراداخت کردم، دیدم به فرد نزول دهنده 23میلیون تومان پول داده ام یعنی سود پول از اصل پول هم بیشتر شده است.» هیچ کار به این اندزه درآمد ندارد. ظرف مدتی کوتاه پول آنها چند برابر میشود،زیراروی هم انباشته شده و به صورت تصاعدی بالا میرود. این افراد هیچ گونه پایبندی به دین ندارند، امّا بر روی این کار خود یک کلاه شرعی میگذارند. اتومبیل را نقدی میخرند و به اقساط با بهره مشخص و زیاد میفروشند. این هم نوعی نزول است اما پنهان. رئیس یکی از شعبه ها،نظام بانکی دولتی را در این زمینه مقصر میداند و میگوید:« اگر سود سپردهها را زیاد نمیکردند،اینگونه مسائل پیش نمیآمد. در گذشته سود 12 درصد بود، امّا حالا به 25 درصد رسیده است. طبیعی است که این سودها در بازار سیاه پول دو برابر میشود و درآمد هنگفتی را نصیب نزولخواران میکند.» راستی چرا نزولخواری در ایران به این شرت گسترش یافته است؟ اجازه بهید جواب این سؤال را برای وقتی دیگر بگذاریم. اما بگذارید یک سؤال از شما بپرسیم: فهمیدید پول هایی که من و شما دنبال آن بودیم،سر از کجا در میآورد؟ فکر کردن شما به این سؤال باعث تهیّه و تنظیم این گزارش شده است.
بنای اقتصادی؛ تبلورپیوند پایدار فرد باجامعه
اکبر دیفانی
انسان، این اشرف مخلوقات خداوندی برای تعالی و تکامل خویش از یک سو در تعامل با جامعه و از سوی دیگر برای بهره بردای از امکانات موجود و نعمتها ی خداوند ابزارهایی را در اختیار دارد که به صورت مادی و معنوی متجلی است و بگارگیری آنها بدون ارتباط متقابل با انسانهای دیگر و در پیوند با جامعه امکانپذیر نیست. مجموعه این فعل و انفعالات، پدیده ای را بروز میدهد که میتوان از آن به بنای اقتصادی تعبیر کرد. آنچه در پی میآید بحثی است در این زمینه که تقدیمتان میشود.
بنا و یا ساختمان اقتصادی عبارت است از چارچوب و محدوده تحت تسلّط افراد جامعه که از طریق آن به تعادل و رفتار اقتصادی خو د با سایر افراد جامعه میپردازند. این بنا توانایی و تخصص و قابلیتهای افراد را متبلور کرده و به وسیله آن هر فرد با جامعه پیوند مستحکم و معنی داری برقرار میکند. به عبارت دیگر بنای اقتصادی بنایی است کهتحت آن رفتار اقتصادی انسان سامان مییابد و رفتارهای اقتصادی آحاد جامعه در آن قالب شکل میگیرد و نتیجه معنی دار اقتصادی خود را بر جامعه بروز میدهد. بنای اقتصادی در دو شکل هویت و معنای خود را پیدا میکند: اول در سطح فرد و دوم در سطح جامعه و کشور.
بنای اقتصادی فرد
بدون داشتن بنای اقتصادی،حضور معنی دار هیچ فردی در جامعه امکانپذیر نیست و اصولاً در دنیای امروز کمتر کسی میتواند بدون اشتن بنای اقتصادی قابل قبول به تعامل با جامعه بپردازد. بنای اقتصادی هر فرد بر مبنای دانش، تجربه و تخصص و مهارتهای وی از یک طرف و نمود پیدا کردن این تواناییها در قالب کالاها و یا خدمات قابل قبول و خریدنی(خریدار داشتن) از طرف دیگر و اقبال جامعه به آن از طریق پرداخت بهای آن کالا و خدمت ارائه شده از طرف سوم، معنای اعتباری خودرا باز مییابد.به این ترتیب با توجه بهشکل و ماهیت جامعه،افراد از طریق بناهای اقتصادی خود به یکدیگر پیوند خورده و تنها از همین طریق به ارتباط پایدار و معنی دار با یکدیگر ادامه خواند داد. جامعه
بنای اقتصادی فرد
دانشمهارت
تجربهتخصص
|
بنای اقتصادی و ترسیم تصویری از آن به عنوان تنها مجرای ارتباطی افراد در درون جامعه به این معنی نیست که پیوند و ارتباط از طرق دیگر ممکن و میسر نیست، بلکه به این مفهوم است که در حال حاضرپذیرفته شده ترین شکل پیوند در جامعه اروز و حتی بخشهای زیادی از جامعه ایران بر مبنای رفتارهای اقتصادی است. پس لازم است اجزای رفتار اقتصادی و به تبع ان بنای اقتصادی شناسایی و متناسب با ارزشها و مبانی مورد قبول جامعه بازسازی شود ورسمیت پیدا کند. بنای اقتصادی به مدیران و مجریان امور کشور کمک میکند که بسیاری ز پدیدهها را به وضوح درک کرده و آنها را تبیین کنند و با واقع نگری رفتار اقتصادی احاد جامعه و علل و عوامل و نتایج آن را بررسی کرده و تفاوت آنچه که در عالم تصور و ذهنیات و نظریهها در ذهن خود پرورده اند و بر مبنای آن قصد برنامه ریزی و برنامه سازی دارند از یک طرف وآنچه که در عالم واقع بر مبنای فطرت و طبیعت و نیازهای انسان در جامعه مورد عمل واقع میشود، از طرف دیگر، تمایز قایل شوند. اهمیت این تمایز آن است که فرق بین انسان آنگونه که هست با انسان آن گونه که باید باشد، معلوم شده و روشن شود که تنها در صورت به رسمیت شناختن تمامی خصلتهای طبیعی و فطری انسان میتوان به کنترل و هدایت رفتارهای وی و البته رفتارهای اقتصادی اش برای نیل به سعادت فرد و جامعه همت گماشت. در این مدل ارائه شده،زیر بنا و یا رو بنا بودن و یا اصلی و فرعی بودن اقتصاد آنگونه که در مکاتب دیگر از آن یاد شده است، به هیچ عنوان مورد نظر نیست. واقعاً مهم نیست که اقتصاد در بالا،وسط و ی محور حرکت جامعه قرار بگیرد و یا نگیرد. بلکه مهم این است که حرکت در ذات و فطرت انسان وجود دارد و همین امر موجب تکامل او میشود. این حرکت و رشد طلبی در تعامل با دیگر افراد (جامعه) معنا و ارتباط حقیقی خود را باز مییابد و بدون تعریف انسان در میان جامعه نمیتوان از حرکت و رشد و تعالی سخنی گفت. امروزه به دلایل زیادی حرکت و رشد انسان هماهنگ و همسنگ با رفتار اقتصادی او تکامل پیدامی کندو به عبارتدیگر انسان همزمان که به رفتار اقتصادی و تعامل اقتصادی میپردازد،به حرکت و رشد و تعالی نیز مشغول است و این دو از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. جوامع امروز نشان داده اند که اگر راهبردها و تنظیمهای رفتار و حرکت فرد بر مینای معیارهای صرفاً اقتصادی صورت گیرد، حرکت و تلاش به سوی اهداف که مطابق مقررات و قواعد پذیرفته شده جامعه و قوانین کشور صورت گیرد، به طور همزمان بهترین نتایج مادی و معنوی خود را برای فرد و جامعه بروز داده وبه نمایش میگذارد. در چنین شرایطی جامعه به شکل توسعه یافتگی و یا پیشرفته بودن ازمزایای رفتار اقتصادی آحاد جامعه (انسانها) بهره مند میشود.